رو به آمریکا؛ پشت به ملت
در چنین وضعیتی، راجع به کیفیت روابط با ایالات متحده آمریکا دو نوع دیدگاه در میان تصمیمگیران و دستاندرکاران سیاست خارجی شکل گرفت. دیدگاه اول که منعکسکنندهی نظرات اکثریت مردم و نیز مورد تأیید رهبر انقلاب ایران بود، نسبت به برقراری رابطه با آمریکا خوشبین نبود؛ اما دیدگاه دوم که به طور مشخص از سوی دولت موقت ابراز میشد و مورد حمایت اقلیتی خاص بود، برقراری روابط سیاسی با آمریکا را امری عادی تلقی میکرد.
هرچند در مقایسهی دو دیدگاه مذکور، بینش نخست از نظر کمیت و کیفیت هواداران و طرفداران، حائز قوت و وسعت بیشتری بود، اما از آنجایی که دستگاه دیپلماسی ایران از نظر اجرایی، عملاً در اختیار دولت موقت قرار داشت و وزارت امور خارجه تحت لوای این دولت، خط مشی سیاست خارجی ایران را تا حد قابل توجهی تعیین و اجرا میکرد، قائلین به دیدگاه دوم نبض تنظیم روابط خارجی ایران با آمریکا را در دست گرفتند. از این رو، برقراری رابطه با آمریکا صرفنظر از دیدگاهها و نظرات رهبری انقلاب و جو غالب جامعه و نیز با چشمپوشی از کارنامهی غیرقابل دفاع آمریکاییها در ایران در دوران حکومت پهلوی، به مثابه امری عادی تلقی شد؛ به گونهای که مهندس مهدی بازرگان، رئیس دولت موقت، چند روز پس از پیروزی انقلاب، در مصاحبهای با خبرنگار نیویورکتایمز گفت: «دولت ایران مشتاق است روابط خوب خود با آمریکا را از سر بگیرد.»[1]
علاقهی بازرگان به برقراری رابطه با آمریکا و صداقت وی در این امر برای آمریکاییان کاملاً محرز بود. در این رابطه، کاردار سفارت آمریکا در ایران، راجع به اشتیاق بازرگان به حفظ روابط دوستانه با آمریکا مینویسد: «مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخستوزیر است؛ هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخستوزیر از یزدی دربارهی این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرد که یزدی از مناسبات دوستانه با آمریکا پشتیبانی میکند.»[2]
همان گونه که اشاره شد، چنین اظهارنظرهایی در خصوص برقراری روابط با آمریکا در حالی صورت میگرفت که اکثریت قریب به اتفاق مردم و رهبر انقلاب ایران مخالف رابطه با آمریکا بودند. تفاوت میان دیدگاه امام خمینی و رئیس دولت موقت به گونهای بود که امام بعدها رویکرد دولت موقت در ارتباط با آمریکا را به وابستگی تعبیر نمود و گفت: «اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا [بود] و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.»[3]
این اختلاف دیدگاه بین رهبری انقلاب و دولت موقت در اسناد بهدستآمده از سفارت آمریکا در تهران نیز منعکس شده و در این باره آمده است: دولت موقت ایران و آیتالله خمینی دربارهی ارزش مناسبات با آمریکا اختلافنظر دارند. ماهیت ضدآمریکایی نظریات آیتالله خمینی باعث شده است که فعالیتهای ضدآمریکایی افزایش یابد. در حالی که دولت موقت ایران اهمیت مناسبات حسنه را با ما (آمریکاییها) به رسمیت شناخته است، آیتالله خمینی و اطرافیان او چنین اهمیتی را به رسمیت نمیشناسند.[4] علاوه بر این، همان گونه که اشاره شد، جو جامعهی ایران به شدت ضدآمریکایی بود. ضدیت با آمریکا در میان مردم ایران به گونهای شدید و ملموس بود که سفارت آمریکا در تهران و مقر سیا در ایران بارها در گزارشهای خود به مقامات کاخ سفید راجع به احتمال حمله به سفارت آمریکا در تهران و تصرف آن از سوی مردم هشدار میدادند.
در این رابطه، در تاریخ 21 اسفند 1357 (کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب) سفارت آمریکا در تهران، طی گزارشی به وزارت امور خارجهی این کشور، با قید «خیلی محرمانه» نوشت: «علیرغم اظهارات خصوصی بسیاری از مقامات دولت ایران نسبت به آمریکاییها، احساسات ضدآمریکایی به عنوان یک عاملی که میبایست رویش حساب شود، باقی مانده است. کارمندان سفارت، رابطین ایرانی را در ملاقات کردن با آنها به خصوص در میان انظار بیمیل یافتهاند.»[5] همچنین گزارشهای متعدد دیگری، مکرر، احتمال اشغال سفارت آمریکا را گوشزد میکردند.[6]
اختلاف دیدگاه میان رهبری انقلاب و دولت موقت در نگرش به روابط با آمریکا به زودی در یک مسئلهی عینی تبلور یافت. توضیح اینکه به دنبال برخورد دادگاههای انقلاب ایران با مقامات ارشد سیاسی و نظامی رژیم پیشین و صدور احکام اعدام برای عدهای از آنها، سنای آمریکا با صدور بیانیهای رسماً به ایران اعتراض کرد و این اقدامات را محکوم نمود.[7] متعاقب صدور این بیانیه، امام خمینی به شدت در مقابل آن موضع گرفت و نسبت به آن واکنش نشان داد. رهبر انقلاب ایران، در پاسخ به این بیانیه که در آن تأکید شده بود در صورت ادامهی محاکمات و اعدامها روابط آمریکا و ایران به خطر خواهد افتاد، گفت: «...الهی که به خطر بیفتد! ما روابط با آمریکا [را] میخواهیم چه بکنیم! روابط ما با آمریکا، روابط یک مظلوم با یک ظالم است؛ روابط یک غارتشده با یک غارتگر است؛ ما میخواهیم چه کنیم! آنها میل دارند که با ما روابط [داشته باشند] آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند، ما چه احتیاجی به آمریکا داریم...»[8] اما علیرغم واکنش شدید امام، تصمیمگیران دستگاه دیپلماسی ایران در دولت موقت، حتی در مقابل بیانیهی مجلس سنای آمریکا کوچکترین واکنشی نشان ندادند.
البته اعضای کابینهی دولت موقت، به ویژه دومین وزیر امور خارجهی این دولت، ابراهیم یزدی، بر جایگاه دولت ایالات متحدهی آمریکا در اذهان مردم ایران واقف بود و در صحنهی نظر آشکارا اظهار میداشت: «دولت ایران سرانجام به این نتیجه رسید که آمریکاییان تقریباً در تمام موارد قتل، سوءقصد، شکنجه و فساد رژیم پهلوی دخالت داشتهاند... برای آنها مشکل است که این دخالتهای گذشته را فراموش کنند.»[9] اما در عرصهی عمل، در رویکرد وزارت امور خارجهی دولت موقت، نشانهای از تأثیرپذیری از جو جامعه یافت نمیشد؛ به گونهای که رئیس دولت موقت به شدت بر روابط دوستانه با آمریکا پای میفشرد و میگفت: «ایران میتواند بر اساس احترام متقابل، رابطهی دوستانهای با آمریکا داشته باشد. چرا ایران نباید از آمریکا اسلحه بخرد؟ ما چنین رابطهای را حق خود میدانیم.»[10]
امیرانتظام به عنوان سخنگوی دولت موقت نیز بارها در اعلام مواضع دولت موقت، بر تداوم روابط حسنه با آمریکا تأکید میکرد. در این رابطه، در یکی از اسناد سفارت آمریکا در تهران آمده است: «او [امیرانتظام] به خبرگان گفت که امیدوار است روابط با آمریکا به زودی به سوی بهبودی رود. در مورد فسخ قراردادهای نظامی، امیرانتظام گفت که فسخ تمام قراردادهای سابقی که ایران قبلاً در آنها میلیاردها دلار سرمایهگذاری کرده بود غیرعاقلانه است. او حتی غیرمستقیم به لزوم حضور متخصصان نظامی آمریکایی در ایران اشاره کرد.»
در سند دیگری راجع به یکی از مصاحبههای ابراهیم یزدی آمده است: «یزدی آن طور که در تهرانتایمز، مورخ 23 ژوئن، منعکس شده، شخصاً این مسئله را مطرح نموده است که ایران نمیتواند به تنهایی به پیش برود. یزدی صریحاً به ادامهی وابستگی به غرب اقرار دارد.»[11]
ناگفته روشن است تقابل دو رویکرد اساساً متفاوتِ جو غالب جامعه و تعداد قابل توجهی از رهبران انقلاب ایران، به ویژه امام خمینی، با دولت موقت، نسبت به روابط با آمریکا، قابلیت تداومی دیرپا را نداشت. این وضع به مثابهی انبار باروتی بود که احتیاج به جرقه داشت. این جرقه در الجزایر و در جریان دیدار رئیس دولت موقت و وزیر امور خارجه با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا، زده شد. با توجه به اهمیت دیدار مذکور، هم از نظر پیامد آن و هم از لحاظ اصل موضوع در تبیین اختلاف عمیق میان رهبری انقلاب و مردم انقلابی با دولت موقت، تشریح مختصر آن ضروری به نظر میرسد.
قبل از پرداختن به شرح ماجرا، لازم به ذکر است که دیدار مقامات ارشد دولت موقت با یک مقام آمریکایی در فضایی صورت میگرفت که چندی قبل از آن، امام خمینی مواضع ضدآمریکایی خویش را به طرز محسوسی شدت بخشیده بود و چندین تظاهرات متعدد از سوی مردم، در حمایت از مواضع ضدآمریکایی ایران و در اعتراض به اقدامات ضدایرانی آمریکا ـبه طور مشخص پذیرش شاه مخلوع ایرانـ صورت گرفته بود. رهبر انقلاب ایران، چند روز قبل از دیدار مذکور و به دنبال پذیرش شاه مخلوع ایران در آمریکا، از دانشآموزان و دانشگاهیان خواسته بود که «با قدرت تمام، حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد» شاه نمایند.[12] وی آمریکا را «رأس جنایتکاران چپ و راست» خوانده بود و دولت ایالات متحده را ریشهی «تمام گرفتاریهاى شرق»[13] و «دشمن شماره اول بشر»[14] معرفی کرده بود.
در چنین فضایی، در 12 آبانماه 1358، مهندس بازرگان، رئیس دولت موقت، به همراه وزیر امور خارجه، ابراهیم یزدی، رهسپار الجزایر شد تا در مراسم و کنفرانسی که به مناسبت سالگرد انقلاب الجزایر برپا شده بود، شرکت نماید. از دیگر مدعوین کنفرانس الجزایر، برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر بود. در جریان این مراسم، دیدار و گفتوگویی میان برژینسکی و رئیس و وزیر امور خارجهی دولت موقت انجام گرفت. تصاویر این دیدار همان شب از طریق تلویزیون پخش شد. مردم از اینکه نمایندگانشان با نمایندهی بزرگترین دشمن انقلابشان ملاقات مینمایند متحیر و البته خشمگین شدند. در خصوص چگونگی انجام ملاقات و طرح درخواست آن، نظریات ضدونقیضی مطرح شده است. یزدی و بازرگان اظهار داشتهاند که برژینسکی به محل ملاقات آنان آمده و درخواستکنندهی ملاقات، او بوده است.[15] اما برژینسکی در خاطرات خود نظری دیگر را مطرح مینماید. وی معتقد است طراح و ترتیبدهندهی ملاقات طرف ایرانی بوده است.[16] به هر حال، ملاقات انجام شد و تأثیرات شگرفی نیز بر جای نهاد.
تأثیر این دیدار دیپلماتیک در میان مردم ایران فوری بود؛ روز 13 آبانماه 1358، دانشجویان پیرو خط امام و گروهی از مردم، سفارت آمریکا در تهران را اشغال نمودند. دولت موقت یک روز پس از اشغال سفارت آمریکا استعفا داد.
به نظر میرسد اشغال سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام نتیجه و پیامد طبیعی تعارض اساسی میان رویکرد دولت موقت با رهبری انقلاب و اکثریت جامعه ایران بود. در این رابطه مصاحبهی یکی از دانشجویانی که در تسخیر سفارت نقش داشته است سندی گویاست. وی میگوید: «...انقلاب ما قبل از 22 بهمن به عنوان یک مکتب در جهان مطرح بود، اما بعد از این مرحله و به وجود آمدن یک ارگان اجرایی که به ظاهر به نام دولت انتقالی بود، ولی بعد به دولت موقت تبدیل گردید و دولت موقت به جای اینکه به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برسد، روزبهروز در جهت عکس پیش میرود. آمریکا در تمام مکانها نفوذ میکند... یک سری آقایان میروند در خارج با یک هیئت آمریکایی مذاکره میکنند. توجه داشته باشید که امام موضع بسیار شدید ضدآمریکایی دارد.»[17]
بنابراین دانشجویان به مثابهی سدی بودند که در مسیر دولت موقت قرار گرفتند و از شنا کردن این دولت در خلاف جهت آب، در زمینهی روابط با آمریکا جلوگیری کردند.
پینوشتها:
[1]روزنامهی اطلاعات، 30 بهمن 57.
[2]دانشجویان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط، مرکز نشر اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، تهران، 1366، جلد 18، ص 29.
[3]صحیفهی امام، ج 20، ص 479.
[4]دانشجویان پیرو خط امام، همان، جلد 15، صص 77 و 78.
[5]دانشجویان پیرو خط امام، همان، ج 28، ص 26.
[6]ن. ک به: دانشجویان پیرو خط امام، همان، ج 7، صص 153 تا 156.
[7]روزنامهی اطلاعات، 31 خرداد 1358.
[8]صحیفهی امام، ج 7، ص 263.
[9]روزنامهی اطلاعات، 17 اردیبهشت 1358.
[10]ژوبین باری، جنگ قدرتها در ایران، ترجمهی محمود مشرقی، انتشارات آشتیانی، تهران، 1363، ص 179.
[11]دانشجویان پیرو خط امام، همان، ج 34، صص 137 و 138.
[12]صحیفهی امام، ج 10، ص 412.
[13]همان، ص 391.
[14]همان، ص 373.
[15]در مورد علت این واقعه و در توجیه ملاقات با برژینسکی، ابراهیم یزدی بعدها اظهار داشت که چون شورای انقلاب و رهبری مستقیماً موضع خود را در مورد ملاقات یا عدم ملاقات با مقامات آمریکایی به دولت موقت اعلام نکرده و در خصوص قطع رابطهی سیاسی با دولت ایالات متحدهی آمریکا اظهارنظر ننموده بودند، بلکه نظرشان این بود که روابط ایران با آمریکا به صورت کجدارومریز ادامه یابد، این ملاقات انجام یافته است. در مقابل اظهارات یزدی، آیتالله خامنهای، از اعضای شورای انقلاب، ضمن سخنانی به صراحت اعلام داشت: «اولاً شورای انقلاب، کی و طی چه حکمی به آقای دکتر یزدی گفته بود که با آمریکا کجدارومریز رفتار کند که ایشان این اظهارنظر را کردند. من این را به عنوان عضوی از شورای انقلاب تکذیب میکنم. دوم اینکه شورای انقلاب از اینکه قرار است هیئت ایرانی در الجزایر با برژینسکی ملاقات کند، مطلقاً خبر نداشت...» (ن. که به: روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، نگرشی به اولین دورهی مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1364، ص 125)
[16]خیرالله اسماعیلی، دولت موقت، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1380، ص 191.
[17]روزنامهی کیهان، 14 آبان 1358.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}